کدام سائل انابه کننده ای ؛ کدام مهمان محتاجی ؛ کدام فقیر مویه گری ؛ کدام نیازمند ضجه زننده ای ؛ سحوری در خانه بی نیازیت را در ظلمت گناه و معصیت و فقر تکانده است و تو پاسخ نگفته ای؟
کدام بیچاره ی درد آلوده ی امیدمندی را تو از خویش رانده ای ؟؟؟!!!
کدام چشم امیدواری را تو گریان تحمل کرده ای؟؟؟!!!
ریزش کدام اشک امید آغشته ای را تو تاب آورده ای؟؟؟!!!
خدایا ! درست است که خسته؛ درهم شکسته ؛خون به چشم نشسته ؛ پرنده ی امید پای بسته و خواب از چشم رسته از بارگاه تو رانده شوم؟؟؟؟....