ای آنکه بر قامت نیازهای انسان جامه لطف می پوشانی و بنده را با ریسمان کــَرَم تا چکاد آرزوها می رسانی.
و هرگاه به سویت چهره بگرداند و نگاه سرشار از خواستن خویش را بر چشمهای تو بدوزد ؛در کنارش میگیری و در میان بازوان پرمهر خویش می فشاری.
و هرگاه قدم از محدوده ی خویش فراتر بگذارد و دست به گناه بیالاید و پا به ورطه ی عصیان بگذارد و چشم در سیر خطا بگرداند و لب به زهر اشتباه تر کند و دل به غیر تو بسپارد تو همه را نه میگذری که می پوشی؛ نه خرده نمیگیری که پرده می افکنی.